پسرکوچولوی مامهرادپسرکوچولوی مامهراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

بزرگ جوانمرد خانه ما....

عکسهای سیسمونی اقامهرادبا8ماه تاخیر

سلام.کلی عذرخواهی ازپسرم بابت دیرگذاشتن عکسها.... مهرادازمامان جون وبابا جون وخاله هاوباباحامدتشکر میکنه بابت زحمات فراوانی که کشیدن... اون سماوروظروف مسی وچرخ خیاطی که توعکسهاهست مال سیسمونی خودم بوده بقیه عکسهارودرادامه مطلب ببینید ...
9 تير 1392

هشت هفته دیگرباقیست...

سلام برپسری خودم.ببخشید که خیلی وقته برات چیزی ننوشتن اخه اینترنتمون قطع بود.تواین چندوقت اتفاقات مهمی افتادکه برات میگم.7تیرباخاله ها ومامان بزرگ رفتیم جمهوری وکلی وسیله ولباس برات خریدیم.18تیربابقیه رفتیم کمدوتختت روازدلاوران سفارش دادیم.پدرت هم قبل ماه رمضان اتاقت رورنگ زد.دهه اخرماه رمضان کمدهارو اوردن و31مردادرفتم برای سونوگرافی.طبق سونو29هفته هستی و1422گرمی.سرت هم روبه پایین هست.3شهریورمامان بزرگ وخاه هاوپدربزرگ ومامانی اومدن وسیله هات روچیدن.اتاقت اماده حضورت هست عزیزم.منم شنبه 4شهریورنوبت دکتر دارم دکترگفت همه چی طبیعی هست.من وتو 8هفته دیگه باهمیم.امیدوارم مثل این سی هفته پسرخوبی باشی...........دوست دارم ...
27 خرداد 1392

خاطراتمون تا33هفتگی

سلام برپسزکوچولوی خودم.این روزاتکونات مدلش عوض شده.سیسمونی قشنگت روتوی اتاقت چیدیم و16شهریورکه برات مهمونی گرفتیم همه اومدن وسیسمونیت رودیدن وکلی هدیه گرفتی.عکس وفیلم مهموناروهم برات یادگاری نگه داشتیم تاخاطره بشه.روزیکشنبه هم باپدرت به نمایشگاه کیتکس رفتیم تابرای پسرمون گهواره بخریم ولی چیزمناسبی پیدانکردیم.سه شنبه21شهریوردومین مسافرتت روتجربه کردی وهمراه چندتاازاقوام به فیروزکوه رفتیم وتاجمعه بودیم وشماحسابی تودل مامانی شیطونی میکردی.شنبه25 شهریورنوبت دکترم بود وخداروشکرخانم دکترازهمه چی راضی بود.یکشنبه باخاله هاومامان بزرگ وپدربزرگ به جمهوری رفتیم وگهواره برات خریدیم.شب هم بابابایی به خونه اومدیم.یادم رفت بگم تومهمونی اسمت رواعلام کردیم...
27 خرداد 1392

اغازهفته سی وپنجم

سلام برپسری خودم.ببخشیداین مطلب رودیرمینویسم.هفته قبل سه شنبه شب تولدبابایی بود یعنی 5مهرکه ماشبش گرفتیم.این اولین جشن تولدسه نفرمون بود برات یادگاری عکس وفیلم گرفتیم.انشاالله جشن بعدی تولدخودته.......فردادوشنبه 10مهرشماواردهفته 35میشی.امیدوارم این چندهفته روطاقت بیاری وعجله نکنی واسه بدنیااومدن وخوب هم وزن بگیری......دوست داریم خیلی زیاد....
27 خرداد 1392

پایان 4ماهگی.تعیین جنسیت وبیمارستان

سلام.سه شنبه 2خرداددچارمشکل شدم وسریعا به بیمارستان صارم رفتم. دکتربعدازانجام سونو دستوربستری داد ومن بستری شدم.روز4شنبه سونو دادم که نشون دادمشکل حل شده ونی نی ماهم یه پسمل شیطونه.5 شنبه مرخص شدم ودکتر2هفته استراحت مطلق داده.امیدوارم همه چی به خوبی وخوشی طی بشه ودیگه مشکلی پیش نیاد چون من واقعا نمیتونم توخونه بندبشم.درضمن دکترم روهم عوض کردم وازاین به بعدتحت نظر دکترنیک نفس هستم
27 خرداد 1392

اولین تجربه

سلام.این اولین مطلبی است که برای کسی که دوماه دروجودم قرارداره مینویسم.من فقط میتونم بگم که حس جدیدی رو باوجودت درحال تجربه هستم.مطمئنم  باهم تااخراین حس رو شیرین تر وجذابترمیکنیم.دوست دارم بااینکه الان خیلی کوچولویی
27 خرداد 1392

شنیدن صدای قلب

سلام.نمیدونم چرا تواین چندوقت فکرمیکردم قلبت نمیزنه.استرس گرفته بودم.رفتم پیش یک ماما وبرای اولین بارصدای قلب کوچیکت رو برام گذاشت تا بشنوم.چقدر قلب نازت تند میزد.دوست دارم عزیزم.بی صبرانه منتظراومدنت هستم
27 خرداد 1392

پایان ماه سوم

سلام .سه شنبه وچهارشنبه برای سونو وآزمایش غربالگری سه ماه اول رفتم.وقتی رفتم سونو خانم دکتر تمام اعضای بدنت روبهم نشون دهد وصدای قلبت هم برام گذاشت.ردجواب سونو هیچ چیزمشکوکی نبودوهمه چی نرمال بود.انشاا... جواب ازمایش هم همین جوری باشه.ماباهم سه ماه روبه سلامتی طی کردیم ومن هنوز گاهی اوقات باورنمیکنم که عزیزی دروجودم قرار داره.راستی جنسیت شما هنوزمجهول باقی مانده؟؟؟امیدوارم شش ماه باقی ماند ه را هم به اسانی باهم بگذرونیم    
27 خرداد 1392

20هفتگی یعنی نیمه راه

سلام عزیزم.خیلی وقته مطلب جدیدبرات ننوشتم.اخه درگیرامتحانام هستم وهنوز دوتادیگه دارم که امیدوارم ازپسشون بربیایم.امروز سونوی انورمالی داشتم خداروشکرهمه چی خوب وطبیعی بود.خانم دکتر همه اعضای بدنت روبه من نشون داد.الان 372 گرمی.سعی زود زود بزرگ بشی تا  وقتی میای پیشم..... راستی خانم دکتر بهم اطمینان دادکه پسری.....امیدوارم همیشه سالم باشی
27 خرداد 1392
1