پسرکوچولوی مامهرادپسرکوچولوی مامهراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

بزرگ جوانمرد خانه ما....

پایان 9ماهگی واغاز10ماهگی...

سلام برگل پسرم که الان توبغلم داره رومیزمیزنه.دوشنبه بایک روزتاخیرشماروبرای چکاب قدووزن به درمانگاه بردم...9ماهت یکشنبه تمام شد...قدت73سانت ووزنت 9300کیلوشده...الان کلمه هایی مثل گا.گا،دَدَ،بَ بَ،مَ مَ،با.با،ماما میگی وحالت چهاردست وپاهم میگیری ولی پاهات رونمیتونی کنترل کنی ومی افتی...دندون هم درنیاوردی...عاشق دوغ وهمه نوعی ازمیوه هاهستی امیدوارم همیشه درسلامت وشادی باشی وبدونی من وپدرت خیلی دوست داریم...
1 مرداد 1392

عکسهای سیسمونی اقامهرادبا8ماه تاخیر

سلام.کلی عذرخواهی ازپسرم بابت دیرگذاشتن عکسها.... مهرادازمامان جون وبابا جون وخاله هاوباباحامدتشکر میکنه بابت زحمات فراوانی که کشیدن... اون سماوروظروف مسی وچرخ خیاطی که توعکسهاهست مال سیسمونی خودم بوده بقیه عکسهارودرادامه مطلب ببینید ...
9 تير 1392

سومین سفرگل پسری

سلام به همگی ومهرادگلم که الان تو خواب نازه...برای سومین سفرشمابا مامان وبابابه بابلسررفتی.خیلی 3تایی خوش گذروندیم فقط نمیدونم چراازدریامیترسیدی وتابابا پاهات روتوآب میذاشت گریه میکردی.طول سفرمون 3روزبود.ازشنبه 1تیرتاسه شنبه...انشاا...توسفربعدی راه افتاده باشی وخودت قدم به دریابذاری...
8 تير 1392

آغاز نه ماهگی

سلام.امروز اولین روز از نه  ماهگی  شماست؛تا امروز 8800کیلو شدی ولی هنوز دندون نداری وچهاردست وپا نمیری شیطون ترشدی وهمش دوست داری بغل باشی وبیرون بری وتابابات رومیبینی گریه میکنی بغلش بری.من وپدرت خیلی دوست داریم ...
31 خرداد 1392

پایان 5ماهگی ورودبه 6ماهگی

پسرقشنگم امروزوارد6ماهگی میشی یعنی یه ماه بزرگتر. پارسال اینموقع شماتودل مامان بودی....عزیزم اولین عیدت مبارک راستی 2شنبه 28اسفندواسه اولین باررفتی ارایشگاه وموهاتوکوتاه کردی حالاتوعکس هاخریدای عیدت وعکس موهات قبل وبعدازکوتاهی میذارم انشاالله سال خوبی رودرکنارهم بگذرونیم
27 خرداد 1392

بدون نظر....!

سلام به همه اونایی که ازوبلاگ ما دیدن میکنند.ناراحتم چون این همه بازدیدداریم امانظرنداریم...دیگه دارم به این نتیجه میرسم که برای مطالبم رمزبذارم.امیدوارم دفعه بعدنظرات بیشترازبازدیدهاباشه...
27 خرداد 1392

12ماه ازباهم بودن گذشت...

سلام برپسرنازم..امروز18 اسفندهست وشماالان خیلی قشنگ خوابیدی...سال گذشته درست درچنین روزی مافهمیدیم که داریم سه نفرمیشیم.اون موقع شما5هفته وچندروزت بود... مهرادم یک سال ازباهم بودنمان گذشت وشماالان دقیقا4ماه و18روزه هستی...دراون 9ماه سختیهاوخاطرات تلخ وشیرین بسیاری داشتیم مخصوصاسختی های فراوانی راپشت سرگذاشتیم ولی همین که شماصحیح وسالم هستی همه رامی پوشاندوالان شماشیرینی وطراوت زندگی ماهستی ومن وپدرت صمیمانه وعاشقانه دوستت داریم وبرایت ازهیچ کاری دریغ نمیکنیم....
27 خرداد 1392

پایان سه ماهگی

بالاخره اومدم تااپ کنم.سلام برپسرنازم که الان خوابه وامروز99روزشه.پسری مادرروزیکشنبه ساعت8.45در30مهردربیمارستان صارم متولدشد.مادراین سه ماه خاطرات خوب وبدی باهم داشتیم.از زردی پسری گرفته تاختنه وگریه های شبانه وواکسن گرفته تارفتن به اتلیه وخنده های دلنشین پسری....خوب وبدگذشته وانشاا...بعدازاین همه خوبی باشه...حالا عکسهای مهرادعزیز... بقیه عکس هادرادامه مطلب ...
27 خرداد 1392